کسرا کسرا ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

پسرم کسرا

روزگار به وقت ما

          اومده خونه میگه مامان باید یه لباس اضافه ببریم واسه وقتایی که میریم  بامبا(اسم سالن غذا خوریشونه) گفتم چرا؟ میگه چون ما نمیخوایم صندلیهای بامبا کثیف شه ما میخوایم بامبا رو تمیز نگه داریم چون بامبا ماله ماست و.... گفتم اکی باشه واست میذارم عزیزم، بعد از رفتنش تا ساعت ها با خودم فک می کردم چطوری باهاشون  حرف میزنن که اینجوری احساس مسئولیت میکنن ، چطوری میتونن این احساسُ بهشون بدن که این سالن گرچه موقت ماله اوناست من که موند...
30 آبان 1396

همه چی طعم تو رو داره

وقتی آرومی طعم خوب دم نوش مادربزرگمُ یادم میندازی لبخند شیرینت چایی با طعم عسله گاهی هم تلخی، مثل قهوه اول صبحم اما همیشه دوس داشتنی عمرم میبینی! همه چی طعم تو رو داره   این روزا سرسختانه سرگرم درست کردن خونه و ماشین و خنزرپنزر با مقواست! یعنی واژه کارتن خواب اگه واسه شما یه واژه است واسه ما یه مدل از زندگیه چون تمام علایق کسرا این روزا حول اون میچرخه     الهی! باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی ...
19 آبان 1396

ما در پایتخت :)

  یه آخر هفته طولانی تصمیم گرفتیم بریم استکهلم، یه سفر سه تایی دیگه هوراااااا   البته بعدا کاشف به عمل اومد که بابایی به بهانه تولد بنده که مامانی کسرا باشم این نقشه رو کشیده و هتل رزرو کرده و ادامه ماجراها   ولی خوب بهر حال ما فک کردیم یهوییه اولین بار بود که میرفتیم استکهلم. شهر قشنگی بود البته من کلا با پایتخت حال نمیکنم(شهرستانیم دیگه ) شهر بی درو پیکری بود. شلوغ، پر ترافیک مثل تمام پایتختای دنیا! ...
17 آبان 1396

هالووین2017

    هالووین امسال وسط هفته بود یه جشن با لباسای عجیب تو مدرسه واستون گرفته بودن .  خودمونم  تصمیم گرفتیم با یکی از دوستات بریم لیسبری( شهربازی ) . باحال تزیین شده بود تاریکتر از روزای عادی  بود واسه اینکه جو بیشتر ترسناک شه صداهای وحشتناک میاومد   قسمت جالبش یه اتوبوس بود پر دود  با چند تا زامبی توش  که می اومدن  بین جمعیت و مردمُ میترسوندن با اینکه میدونستیم اینا واقعی نیست ولی واقعا ترسناک بود   با اون قیافه های ترسناک یه...
9 آبان 1396

روزای طلایی پاییزی

  بی اغراق پاییز قشنگترین فصله ساله از زمین و آسمون رنگ میباره، آدم از دیدن مناظر سیر نمیشه یعنی خدا چقدر با سلیقه بوده تو خلقت این فصل قشنگ دمت گرم خدا جونم پسرک هفت ساله من این روزا حسابی درگیر اخت شدن با مدرسه و همکلاسی ها و محیط جدیده به هیچ صراطی هم مستقیم نیست  باشد که خداوند هدایتش کنه،  چون از دست من هیچ کاری بر نمیاد این روزا یکی از دغدغه هامون شده سرگرم کردن ایشون  با زک دوستش رفته ایرهوپ بپر بپر     بع...
2 آبان 1396
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم کسرا می باشد